مطالب ویژه
داستان کوتاه خاطره ی ابد خورده از فاطمه اسماعیلی

داستان کوتاه خاطره ی ابد خورده از فاطمه اسماعیلی

پنجشنبه است.
پنجشنبه است و مثل تمام آخر هفته ها برای دیدن و بوییدن و نامزدی ساختن هایمان پر کشیده ام اما چرا دیگر چیزی نمی پرسی؟
دیگر روزمرگی هایم دلت را زده است که جویای اخبار شیطنت ها و آتش سوزاندن هایم بر سر استادان و هم اتاقی هایم نمی شوی و یا فهمیده ای که من نیز همچون تو تغییر کرده ام؟!
تغییر کرده ام…
به اندازه ی سال ها عمر…
و تو فهمیده ای که دیگر خوابی برایم نمانده تا خوابگاهی بماند…
و تو فهمیده ای که تمام شیطنت های جوانی ام را یک شبه به خاموشی عشقت باختم…
از همان شب بارانی که قرار بود مثل همیشه خاطره بسازیم تا یک هفته دوری را با خیالش دوام آوریم…
همان خاطره ای که تو را در جادّه لغزاند و…
قلبم قاضی شد و…
حبسش را در تک سلول جمجمه ام نه یک هفته بلکه ابد برید و…
به نعره های شبانه ی او و نگهبانی من خسته هیچ فکر نکرد.
انصاف نبود.
سهم من از تو فقط چند ماه عاشقی بود و این انصاف نبود.
تویی که کوله بار سفر را بسته بودی!
تویی که قصدت در این دنیا نماندن بود!
برای چه به دنیای من وارد شدی؟
به دنیای بی‌پروا جوانی کردن‌هایم…

به دنیای آرامش شب‌های رویایی‌ام…
باز هم انگشتم را به توی سنگی می زنم تا بلکه جوابی برایم بیاوری.
کجایی رهگذر؟
هیچ می‌دانی هم‌چون گردباد لحظه‌ای تمام هستی‌ام را ویران کرده‌ای و قلبم را آذوقه راهت؟…
بی‌عاری‌های روزانه‌ام را می‌بینی؟
بی‌خوابی‌های شبانه‌ام را چطور؟
می‌بینی؟
پنج شنبه سوزی‌های درونم را بر سر سنگ قبر سرد بی‌احساست را چه؟
می‌بینی؟
می‌بینی و دم نمی‌زنی؟
من را میان نامردهای مردنما می‌بینی و خود هم‌نشین حوریان شده‌ای و من عاشق، این روزها به حوریان حوالی‌ات نیز حسادت می‌کنم؟!
خوشا به غیرتت بی انصاف!
با دختر عروس نکرده بیوه کرده‌ات چه می‌کنی؟!

#فاطمه‌اسماعیلی‌(آیه)

 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
0 نظر
نظرات

درباره ما
در میان غبار روزگار، قصه‌هایی ناگفته در انتظار نغمه‌ای دلنشین بودند تا در تار و پود وجودمان ریشه بدوانند و جان تازه‌ای به کالبدمان ببخشند. رمان لند، گویی قافله‌ای از راویان قصه‌گو، این نغمه‌ها را به گوش جانمان می‌رساند و ما را به سفری شگفت‌انگیز در قلمرو بیکران داستان‌ها رهنمون می‌شود. رمان لند، پناهگاهی امن برای عاشقان کتاب و قصه‌خوانان حرفه‌ای است. پس اگر در جستجوی لحظاتی ناب در دنیای خیال و قصه‌های مسحورکننده هستید، به جمع خوانندگان رمان لند بپیوندید و نغمه‌ی دلنشین داستان‌ها را در وجودتان زمزمه کنید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمان لند | دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنزمیباشد.