مطالب ویژه
دانلود رمان اقبال از مریم سادات نیکنام

دانلود رمان اقبال از مریم سادات نیکنام

صورتش از شدت ضربات سیلی می سوخت و استخوانهایش ناله میکرد. هوشیار، کنترل از دست داده بود. وحشی شده بود و مانند شیر گرسنه به تن و بدن شکار حمله میبرد. دریا، ولی مقاومت میکرد. درد را به جان می خرید و مقابلش می ایستاد. هوشیار بی رحمانه بازوی دختر را چنگ زد و به زور کف اتاق پرتش کرد.
ضربه ی آخر اما رمق از جسم نحیف دریا برد. نفسش بند رفت و برای لحظه ای، پرده ی سیاه رنگی مقابل چشمانش کشیده شد. هوشیار اما دیوانه بود. دریا غفلت میکرد، کار دست جفتشان میداد. پنجه های دریا، با این فکر، روی فرش قدیمی و نخ نمای خانه مشت شد‌. به سختی حرکتی به تنش داد و زیر لب غرید

بخشی از داستان

هوشیار حمله برد. عربده زنان بازوی زخمی دختر را گرفت و مثلا جلاد بالای سرش ایستاد. دریا گیج شده بود و دنیا دور سرش چرخ میخورد. پلکهایش را تند تند باز و بسته کرد و چندین بار سرش را تکان داد. هوشیار بی اهمیت به حال و روز او، کنار پایش زانو زد و چانه اش را بین دو انگشت فشار داد

 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 3 میانگین: 1.3]
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان اقبال
  • نویسنده
    مریم سادات نیکنام
  • صفحات
    836
  • منبع تایپ
    رمانکده
به درخواست نویسنده لینک رمان حذف شد
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
5 نظر
نظرات
  • یکی از بندگان خدا:)
    9 اردیبهشت 1401 | 02:03

    سلام رمان خیلی خوبی بود فقط چرا ادامه نداره؟ یعنی جلو دومشو ننوشتید یا همین قدر بوده؟ اگه جلو دوم هست لطفا اسمشو بگید ممنون

    • مژگان
      13 خرداد 1401 | 01:46

      رمان قشنگی بود. فقط میخوام بدونم جلد دوم را هنوز ننوشتید؟ چون حیفه که اینجوری نصفه تموم بشه

  • محبوبه سعیدی نائینی
    3 خرداد 1401 | 23:27

    من رمان رو پرداخت آنلاین زدم اما سایت احازه دانلود بهم نداد بعدم از صفحه افتادم بیرون به شماره پشتیبانی ثبت شده هم پیام دادم جوابگو نیست . این چه وضعیه؟؟؟

  • مزگان
    10 خرداد 1401 | 20:55

    سلام قسمت دوم نوشته نشده رمان اقبال لطفا راهنمایی کنید.متشکرم.

  • F
    14 خرداد 1401 | 00:05

    چراباقیشونزاشتید

درباره ما
در میان غبار روزگار، قصه‌هایی ناگفته در انتظار نغمه‌ای دلنشین بودند تا در تار و پود وجودمان ریشه بدوانند و جان تازه‌ای به کالبدمان ببخشند. رمان لند، گویی قافله‌ای از راویان قصه‌گو، این نغمه‌ها را به گوش جانمان می‌رساند و ما را به سفری شگفت‌انگیز در قلمرو بیکران داستان‌ها رهنمون می‌شود. رمان لند، پناهگاهی امن برای عاشقان کتاب و قصه‌خوانان حرفه‌ای است. پس اگر در جستجوی لحظاتی ناب در دنیای خیال و قصه‌های مسحورکننده هستید، به جمع خوانندگان رمان لند بپیوندید و نغمه‌ی دلنشین داستان‌ها را در وجودتان زمزمه کنید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمان لند | دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنزمیباشد.