به نام الهه عشق و زیبایی
یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟
ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد
اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن آن در کنار کسی که دوستش داری.
داستان با آذین خل و دیوونه شروع میشه حالا با کی تموم میشه خودتون باید بخونید
_وای خدا ، من از دست اینا چیکار کنم؟ وایسا بچه مگه دستم بهت نرسه.
آرتین: آذین صبر کن کمکت کنم.
آخه من از دست این دو تا وروجک چیکار کنم؟ إإإ دیدی آب کف و پوست موز بزارن دم در آی کمرم آی دستم.
با کمک آرتین از جام بلند شدم نگاه نگاه کل لباسام به گند کشیده شد از دست این دو تا.
_آرتان ،آرتام کارتون ندارم بیاید داخل.
آرتان:واگعا؟«واقعا»
_آره حالا بیاید سرما بخورین پول ندارم ببرمتون دکتر.
بعد از اینکه بچه ها اومدن داخل لباساشون رو عوض کردم سفره انداختم تا شام بخورن .
هی امشبم شام ندارم از کنار سفره به تنها داراییهام نگاه کردم:
آرتین، آرتام، آرتان
آرتین ده سالشه و کلاس چهارم اما بر خلاف سنش خیلی بزرگانه و منطقی هستش و در هر شرایطی آدم رو درک میکنه.
آرتان و آرتام هم که دو قلوناهمسان هستن از نظر قیافه فرق دارن اما از نظر اخلاق کپ همن هردو شیطونو بازیگوش.
آرتام : آچی تو گذا نمی خوری؟
_عزیز دل آجی من سیرم تو بخور.
هنوز نخوندم. ولی کاشکی تو خود برنامه میشد بخونیم نه اینکه دانلود کنیم بعد ذز روی پی دی اف بخونیم
چه ناراحت کننده بود
فصل دوم هم داره؟
هیچ خوب نبود
فصل دوم از کجا دانلود کنم؟؟