میثم دارستانی وکالت دختری رو به عهده میگیره که طی شرایطی سخت به او پشت کرده و به برادرش جواب مثبت داده. حالا باید دید این شرایط سخت چی بوده و آیا میثم( وکیل زبدهی دادگستری) از پس چنین موکل سرسخت و پروندهای برمیاد
دست به سینه پشت حصار آهنی پنجره ایستاده بود و با فکری پریشان به رفت و آمد آدمهایی نگاه میکرد که قطعا، هر کدامشان داستانی داشتند و شاید داستان یکی از یکی تلختر بود. همه خسته، همه افسرده، همه دلپریشان درست مثل خودش.
سینه پر کرد. چند شبانه روز بود که حتی یک ساعت خواب راحت نداشت. از خانه به قبرستان، از قبرستان به ادارهی آگاهی و از آنجا به زندان و تلاش برای دیدن کسی که میدانست طی این چند روز اخیر قطعا نصف شدهاست. دلش از تصور چهرهی رنجور و زجر کشیدهی او به درد آمد.
دنباله رمان رو چه جوری میشه دانلود کرد؟؟
دنباله رمان رو از کجا دریافت کنیم