مطالب ویژه
دانلود رمان مادام موسیو از محدثه کریمی

دانلود رمان مادام موسیو از محدثه کریمی

من میشم مادام، تو میشی موسیو!
دوتایی باهم سرنوشتمون رو رقم میزنیم.
رقم میزنیم و خوشبخت میشیم.
سرنوشتمون رو خودمون تو مشتمون میگیریم. نمیذاریم کسی دخالت کنه. نمیذاریم کسی قضاوت کنه.
فقط منو تو، تو این دست خط شریکیم.
من و تو؛ مادام و موسیو!

خلاصه:
درست وقتی همه چیز طبیعی و بدون مشکل می‌گذرد، حوا درگیر موضوعاتی می‌شود که توانایی پیش بینی را از دخترک سلب می‌کند. قادر به فهمیدن درست و خوب نیست و ناچار، تنها راه سبز شده جلوی پاهایش را برمی‌گزیند.
او نمی‌داند این مسیر برایش چه چیزهایی را رقم زده‌ و ندانسته پا به زندگی مردی می‌گذارد که قرار نیست هرگز به روی حوا بخندد! به خانواده‌ای مرموز ورود می‌کند و نمی‌داند می‌تواند سر از رازهای این خانواده در بیاورد یا نه… نمی‌داند آیا قرار است زندگی به رویش بخندد، یا که…

بخشی از داستان

نگاهم خیره‌ی کودکان در حال بازی است که مامان حرف می‌زند:«امروز سرکار چطور بود؟»
صدای مامان مرا متوجه حال می‌کند.
صاحب کافه، آقای کمالی. اوه نه خدای من! حتی یادآوری‌اش هم باعث عذاب است. نگاه و طرز حرف زدن او، همه و همه باعث می‌شود از او دوری کنم. حضورش برایم نفرت انگیز است؛ ولی بخاطر شغل و درآمد خوب آن، مجبور به تحملش هستم.
– مثل همیشه. می‌خوام برم سوپری خرید کنم چیزی نمی‌خوای بخرم؟
گردن کج می‌کند و لب‌هایش را انحنای کوچکی می‌دهد و می‌گوید:«نیاز نیست چیزی بخری.»
سری تکان می‌دهم و بی‌توجه به مخالفتش برمی‌خیزم.
درب را پشت سرم می‌بندم و سلامی زیر لب به او و پسر جوانش می‌دهم. با عجله به علت حضور پسرش خوراکی لازم را برمی‌دارم و روی پیشخوان می‌گذارم. حسین آقا همانطور که مشغول حساب کردن است لب به سخن باز می‌کند:«چخبرا دخترم؟ کم پیدا شدی.»

 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    مادام موسیو
  • ژانر
    عاشقانه،معمایی
  • نویسنده
    محدثه کریمی
  • صفحات
    2187
  • منبع تایپ
    رمانکده
لینک های دانلود
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
11 نظر
نظرات
  • Aynaz
    7 اسفند 1401 | 06:39

    تا اینجا ک خونوم عاشقش شدمممم

    • دوشیزه میم‌کاف
      19 فروردین 1402 | 23:28

      عزیز دل
      رضایت شما باعث افتخارمه واقعا.
      امیدوارم لذت کافی رو تا انتها برده باشید.

  • جوانه
    19 اسفند 1401 | 12:11

    رمان خوبی بود داستان خوبی داست اما حجمش بی جعت خیلی بود میتونست حجم کمتری داشته باشه اینطور هیجانش بیشتر میشد اما برا اولین رمان عالی بود خسته نباشی

    • دوشیزه میم‌کاف
      19 فروردین 1402 | 23:26

      تشکر جانم. خوشحالم که لذت بردین.
      درسته، می‌تونست حجم کمتری داشته باشه. حتما در رمان‌های بعد این نکته رو به یاد خواهم داشت عزیزدل.
      ممنون از شما که درک کردین.
      تشکر جانم برای این پیام

  • ترنم
    24 اسفند 1401 | 22:16

    بد نبود ولی زیادی کش داده بود داستان را دیگه واقعا خسته کننده شده بود آخراش.

    • دوشیزه میم‌کاف
      19 فروردین 1402 | 23:23

      ممنون از شما که وقت گذاشته و «مادام موسیو» رو ورق زدین.
      به عنوان اولین اثر، اشکالاتی داشت و من به شخصه می‌دونم گفتگوهای طولانی و توضیحات طولانی بسیاری داشت که البته بعدا متوجه شدم.
      حتما این اشکال رو از بین می‌برم.
      تشکر که نقد و توجه به جا گذاشتین.

  • شیدا
    25 اسفند 1401 | 19:55

    درود به نویسنده ی عزیز
    به عنوان یک اثر بسیار کامل بود(به عنوان اولین اثر معرکه بود در ژانر خودش) و در برخی از مکالماتِ افراد رمان خیلی آموزنده بود.
    خیلی خیلی لذت بردم و مکالمه ها و احساساتشونو خیلی دوست داشتم
    بعضی از قسمتاش واقعا کیف کردم از حرکتی که کاراکترها زدن یا حرفایی که زدن.
    همین
    منتظر اثرهای بعدیتون هستم.

    • دوشیزه میم‌کاف
      19 فروردین 1402 | 23:18

      سلام جانم. خیلی خوشحالم که لذت بردین. باعث لذت و افتخار منه که بتونم اوقات خوبی رو به شما عزیزان با «مادام موسیو» هدیه بدم.
      ممنون از شما که نکات هدفمند رمان رو پیدا کرده و البته لذت هم بردین.
      امیدوارم شما رو در کنار خودم با اثرهای بعدی داشته باشم. باز هم ممنون جانم

      • ناشناس
        29 فروردین 1402 | 22:47

        حتما عزیزم❤️

      • شیدا
        29 فروردین 1402 | 22:53

        حتما عزیزم❤️
        به شخصه بعد از خواندن رمانهایی که توی این سالها خوندم ،
        داستان‌هایی که طولانی تر باشن رو بیشتر ترجیح میدم که قدم قدم باهمه ی اتفاقات همراه بشم و جملاتشونو درک کنم البته رمانهای طولانی با جملات زیبا و احساسات ناب نه اونهایی که جزییات بی جهت دارن
        به همین علت تعداد صفحاتش برای من عالی بود
        اما اگر بنا دارید داستانهاتون رو در آینده چاپ کنید حجم کمتر باشه بهتره به خاطر قیمت کتابها
        که رمان دوستا بتونن تهیه بکنن و همراه شما باشن

        • دوشیزه میم‌کاف
          3 اردیبهشت 1402 | 23:00

          خوشحالم که با این وجود، باز هم لذت بردین. بنده جز این چیز دیگه‌ای نمی‌خوام.
          همینکارو خواهم کرد گلم. ممنون از راهنمایی شما. حتما به یاد خواهم داشت☺️

درباره ما
در میان غبار روزگار، قصه‌هایی ناگفته در انتظار نغمه‌ای دلنشین بودند تا در تار و پود وجودمان ریشه بدوانند و جان تازه‌ای به کالبدمان ببخشند. رمان لند، گویی قافله‌ای از راویان قصه‌گو، این نغمه‌ها را به گوش جانمان می‌رساند و ما را به سفری شگفت‌انگیز در قلمرو بیکران داستان‌ها رهنمون می‌شود. رمان لند، پناهگاهی امن برای عاشقان کتاب و قصه‌خوانان حرفه‌ای است. پس اگر در جستجوی لحظاتی ناب در دنیای خیال و قصه‌های مسحورکننده هستید، به جمع خوانندگان رمان لند بپیوندید و نغمه‌ی دلنشین داستان‌ها را در وجودتان زمزمه کنید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمان لند | دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنزمیباشد.