آفتاب رعیت ۱۷ ساله رخت شور عمارت اربابی که باخواهرش وارد عمارت میشن،
اما از بخت و سرنوشت این دختر کم سن همسر اول ارباب بچه دار نمیشه و مجبور میشن براش زن دوم انتخاب کنن و آفتاب گزینه ی خوبی به چشم ارباب میاد و با زور و تهدید باهاش ازدواج میکنه تا اینکه…
_ماهدخت،شنیدم که ارباب میخواد واسه پسرش بازم زن بگیره این حقیقت داره؟؟
ماهدخت خواهرم،درحال ورز دادن لباس چرکا تو تشت مسی بود که با حوصله
جواب داد:
_والا چه میدونم این پسر ارباب هم همیشه درحال زن گرفتنه و روزی یه زن
میگیره،
اصلا مگه زن اولش چشه ،گل نسا خانوم رو میگم،
زن به اون خوبی داره،حالا نمیدونم چرا پسر ارباب که هنوز سنی هم نداره بازم
هوس زن دوم به سرش زده..
یکم فکر کردم و جواب دادم:
_ماهدخت من یه چیزای شنیدم،
شنیدم که میگن گل نسا خانوم بچه دار نمیشه،به همین خاطره که ارباب میخواد واسه
ارباب پسر بازم زن دوم بگیره،
چهرم یکم رنگ غم گرفت:
_بیچاره خانم ،از همین سن باید هو رو تحمل کنه..
ماهدخت هرسی شده بود و بیشتر به لباسای داخل تشت فشار میاورد و زیر لب
عاااالییییی این رمان
من پول واریز کردم ولی از کجا بقیه رمان رو بخونه رعیت ارباب زاده
سلام برای دریافت رمان اسمشو برام اس ام اس کنین 09024084858
لینک باز نمیشه چرا ؟؟؟
رمان رعیت ارباب زاده
سلام منم پرداخت کردم چطور رمان رو دریافت کنم؟؟
سلام برای دریافت رمان اسمشو برام اس ام اس کنین 09024084858
رمان رعیت ارباب زاده