مطالب ویژه

دانلود رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا

همیشه با خودم فکر میکنم چرا یه شب گردن این پسره بیشعورو محکم با این دستام نمیگیرم تا خفش کنم از شرش خلاص بشم ولی هربار که فکر میکنم کنارش چه قدر کیف میکنم از تصمیمم پشیمون میشم
یکهو از روی تخت جستی میزنم یه جرقه بزرگ توی سرم زده شده بود
_وایسا ببینم چرا که نه؟یه طوری این کارو میکنم که نمیره فقط زجر بکشه یا اصلا میتونم بدتر مثلا….
خنده مرموزانه ای کردمو با تخسی گفتم:آقا آرسام بچرخ تا بچرخیم لاستیک ماشین خوشگل منو پنچر میکنی؟دارم برات
با هیجان پتوی رو تختمو کنار زدم و برای عملی کردن نقشم راهی شدم و…

فصل دوم این رمان رو میتوانید از لینک زیر دانلود کنید

www.romankade.com/1400/05/03/دانلود-رمان-برج-زهرمار-و-دخترشیطون-بلا/

غرورم…
لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است…
زندگیم بر پایه اش بنا شده…
همه چیزمه…
غرور منو نشونه نگیر…
چون…
هستیتو به آتیش میکشم…
من برای هرچیزی نمیجنگم…
اما غرورم…
فرق میکنه…
من یه مردم…
یه مرده مغرور سرد…
سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد…
مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم…
اکنون به اینجا رسیدم…
اما وقتی تو آمدی…
زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن
و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من…

برج زهرمار……………………..:)
و……………………………:)
دخترشیطون بلا………:)

قسمتی از رمان

برای آخرین بار خودمو توی آیینه نگاه میکنم
پسری قد بلند با موهای مشکی که به راحتی حالت میگرفتن چشمای آبی پررنگ خیره کننده بامژه های نسبتا بلند مشکی هیکلی پر و ورزشکاری که برای به دست آوردنش تلاش زیادی کرده بودم
به خودم نگاه می کنم خیلی وقت بود خوده واقعیمو فراموش کرده بودمو توی این شخصیت فرو رفته بودم دیگه چیزی از اون آرسام نه سال پیش باقی نمونده بود کلا اون ارسام مرده بودو ارسام دیگه ای به جاش متولد شده بود شهرت و مقام و جایگاهم و اضافه کنم ثروتم خیلی بالاتر از قبل رفته بود غرورم جای شیطنتام جدی بودنم جای مزه پرونیهام و سرد و خشک بودنم جای محبت کردن به اطرافیانم نشسته بودو مبانی تمامیه این اتفاقات دختری بود به اسم آرمیتا
حتی با فکر کردن بهش و به یاد اوردنه یاد و اسمه کثیفش حالم بد میشد اما چاره چی بود جزئی از خاطرات گذشته ام بود
با خیانتی که بهم کرد باعث شد که اعتمادم نسبت به همه دخترها شکسته بشه و از همشون متنفر بشم این حس تنفرم با دیدنه دخترهایی که اطرافمن و سعی دارن باهام باشن یا آویزونن افزونو افزون تر میشه

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 1 میانگین: 1]
مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه ، طنز
  • نویسنده
    کیانا بهمن زاد
  • صفحات
    350
  • منبع تایپ
    رمانکده
لینک های دانلود
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
217 نظر
نظرات
  • دلارام
    12 شهریور 1399 | 12:42

    اخیش بالاخره رمانو گذاشتین
    ممنوتم

  • ابولفضل
    12 شهریور 1399 | 12:57

    ایییینننننههههه
    تشکر که بلاخره لینک دانلودشو گذاشتید

  • قیصر رمان
    12 شهریور 1399 | 13:19

    وای که وقتی رمانتو تو کانال دیدم چ قدر هیجان زده شدم خیلی وخته منتظر اومدنشیم
    مطمینم دو روزع تمومش میکنم
    دستت طلا دخی با رمانای محشری که مینویسی

  • فقط خدا
    12 شهریور 1399 | 15:46

    خوبه بالاخره لینکو گذاشتید
    برا خوندش دل تو دلم نیس

  • امیر محمد
    12 شهریور 1399 | 16:03

    چه قدر منتظر این رمان بودیم از صبح که دانلودش کردم تا الان حدود دویست صفحشو خوندم از شدت خنده دل درد گرفتم
    واقعا قلمت عالیه اینم مثل بقیه داستانات محشره

  • مانیا
    12 شهریور 1399 | 17:23

    عااااالی

  • زهره علیزاده
    12 شهریور 1399 | 17:44

    عالی

  • ملکه رمان خون
    12 شهریور 1399 | 21:18

    تا حالا بالای صدتا رمان طنز خوندم اما این رمانی که تو نوشتی واقعا متفاوت بود با همشون
    داستانا حرفا مکالمه ها حتی کلکلای توش اصلا تکراری نبود
    شنیده بودم توی رمانات داستان تکراری نمیبینیم این رمانو خوندم ایمان اوردم ب حرف دیدگاهایی که برات نوشتن
    من رمانای دیگتم خوندم خسته نباشی واقعا

  • مسعود بابا
    12 شهریور 1399 | 23:52

    بسیار عالی بود، خیلی دقیق و با ظرافت کامل داستان نوشته شده و مهم اینکه جزییات کامل، مرتب و خیلی نکات ریز هم توضیح داده شده بود. دستت درد نکنه خدا قوت به امید اثرهای بعدیت. انشاءالله

  • مانیا
    13 شهریور 1399 | 01:36

    عالی بود ممنون از رمانتون

  • مسان
    13 شهریور 1399 | 01:38

    محشرررررررر بوود خیلی عالی بود ایول ایول

  • دالان
    13 شهریور 1399 | 11:29

    دیروز همینکه دیدمش فورا دانلودش کردم دیشب تا خوده صبح نخوابیدم میخواستم ببینم ماجراهای بعدش چی میشه
    واقعا قلمت حرف نداره محشر بود خیلی وقته منتظر این رمانت بودیم
    ایووووول
    اها یه نکته خیلی مهم داستانت تکراری نبود این بیشتر جذاب بود

  • شیلان خداوردی
    13 شهریور 1399 | 14:31

    اخ که چه قدر منتظر این رمان بودیم انتظارمون ارزش داشت خدایی محشر نوشتی
    یه مدته هرچی رمان طنز میخونم عکسرن داستاناشون تکراریع اما مال تو اینطوری نبود
    اینکه یه قلم روان و صمیمی داری بیشتر مارو جذب میکنه خدا قوت

  • صبا
    13 شهریور 1399 | 15:45

    همه رماناتو خوندم واقعا خاص و نابن
    لطفا بازم اینطوری رمان بنویس
    منتظر بقیه رماناتم
    خسته نباشی

  • قیصر
    13 شهریور 1399 | 18:06

    خسته نباشی رمانت جذاب بود عاشق شخصبت شیطون رمانت که یه اسم مخالف شخصیتش براش انتخاب کرده بودی شدم
    از سبک قلمت که توش صمیمیت و سادگی موج میزنه خوشم میاد خسته نباشی نویسنده✌❤

  • علی
    13 شهریور 1399 | 23:39

    عالی بود افرین واقعا ماجراهات بامزه و باحال بود خدایی بعضی جاهاش حرصم در می اومد از دست این آرام
    امیر داستانتم خدایی بامزه بود عینه یکی از رفیقام بود
    خسته نباشی

  • رمان لاو
    14 شهریور 1399 | 10:30

    واقعا محشر بود
    عالی ترین رمان طنزی که تا حالا خوندم همین بوده خسته نباشی

  • Erika
    14 شهریور 1399 | 12:07

    ای جووونم بالاخره رمان گذاشته شد مرسیییی

  • مانیا
    14 شهریور 1399 | 20:11

    ممنونم بابت این رمان زیباتون

  • دلی
    14 شهریور 1399 | 21:51

    محشرررر بود خسته نباشی دختر❤❤❤❤واقعا زیبا بود

  • هلن
    15 شهریور 1399 | 16:15

    بعضی از قسمتاش از شدت خنده ریسه میرفتمو اشک میریختم واقعا ذهن پویا و خلاقی داری
    اینم مثل بقیه رمانات محشر و تک بود
    خسته نباشی دلاور

  • مهی
    15 شهریور 1399 | 17:06

    سلام نویسنده جونی رمانت خیلی قشنگ بود شاید یه موضوع کلیشه ای رو دنبال میکرد و ادم میتونست تهش حدس بزنه چی میشه ولی به قدر قدرت نوشتاری بالا بود که یکی بعضی جاها قهقهه میزدم مرسی بابت قلم خکبی که داری با ارزوی موفقیت و درخشش روزافزون ✌

  • یاسین
    15 شهریور 1399 | 18:15

    قشنگ بود رمانت
    شخصیت های بامزه ای داشتی و اضافه کنم قلم قدرتمند
    خسته نباشی

  • ستایش
    15 شهریور 1399 | 19:14

    واقعا رمان قشنگیه
    خیلی خوبه
    و همین طور خیلی طنز

  • ریحانه
    15 شهریور 1399 | 19:24

    سبک رمانایی که من می خونم بیشتر طنزه
    ب خاطر همین تجربه زیادی توش دارم
    این رمان تو سبک طنزش یه جوری بود انگار بعضی از صحنه هاش واقعی بود قلم شگفت اتگیزی داری من دو روزه رمانتو تموم کردم عالی بود به همه پیشنهاد میکنم حتما بخونن

  • الناز مولایی
    15 شهریور 1399 | 21:40

    واقعا زیبا بود یه دنیا خسته نباشی
    توی این اوضاعی که هستیم واقعا یه همچین رمانی که بتونه اینقدر مارو بخندونه بهش محتاج بودیم
    از خودتو ادمینت ممنونیم محشر بودی مث همیشه

  • فرنوش
    16 شهریور 1399 | 11:06

    واقعا عالی بود ایووول به قلمت دختر همـــــــــــه رماناتو خوندم واقعا محشرن ادامش بده لطفا رمانات حرف نداره
    یه کامنت منفی نداری همشون عالین از ته دل برات ارزوی موفقیت میکنم منتظر رمانای بعدیتم

  • فائزه
    16 شهریور 1399 | 14:08

    یه دنیا تشکر و سپـــــــــــــاس برای رمان های قشنگی که مینویسی
    عاشق قلمتم دخی
    رمانای دیگتم خوندم
    منتظر بقیه رماناتیم خسته نباشی دلاور

  • شکیلا
    16 شهریور 1399 | 14:28

    زیبا بود روحیمونو تماما عوض کرد قلم معرکه ای دازی

  • مینا جعفری
    16 شهریور 1399 | 19:38

    بنظر من بسیار سطحی بود و اصلا زیبا نبود برعکس رمانهای ساقه طرد تپش و یا اواز چشمانت . بشدت سعی شده بود با گفتارهای سطحی و ساده لوحانه مخطب و جذب کنه شاید افراد نوجوان اوکی باشند با حال و هوای این رمان . موفق باشید

  • بینام
    16 شهریور 1399 | 22:58

    رمانت تک بود دست به قلم خوبی داری بازم رمان بنویس داستاناتو دوست دارم

  • دخی بلا
    17 شهریور 1399 | 12:15

    رمان جذاب و واقعا طنزی بود خیلی از قسمتاش دیگه از شدت خنده ریسه میرفتم حتی برای مادرمو خواهر بزرگمم تعزیف میکردم
    خسته نباشی
    اولش که رمانای قبلیتو خوندم وقتی دیدم تو چ سبکی توانایی داری اصلا فکر نمیکردم بتونی سبک طنز به این قوی بنویسی
    بازم خسته نباشی دخی

  • ناشناس
    17 شهریور 1399 | 17:51

    وای پوکیدم از خندهخدایی موندم بعضی از قسمتاش چ طوری ب ذهنت میرسیدخسته نباشی خیــــــــلـــــــــــــــی معرکه بود

  • امیرعلی
    17 شهریور 1399 | 19:32

    کلا رمانای این نویسنده یه انتخاب ایده آل برای وخت گذاشتنه
    سه تا از آثازتو خوندم از هیچ کدوم پشیمون نیستم
    خسته نباشی قهرمان

  • بابا نوئل
    17 شهریور 1399 | 19:55

    هر کی نخونتش ظرر کرده حتما بخونیدش پشیمون نمیشید
    مرسی بابت این رمانت نمیدونستم تو سبک طنز هم استادی ایول خوشم اومد✌
    هم طنز هم کلکلی هم عاشقانه فقط مونده رمان پلیسی بنویسی

  • مبینا
    18 شهریور 1399 | 11:01

    خیلی خوب بود
    ،واقعا هم طنزش عالی بود و هم ادم حس میکرد خیلی واقعیع
    در کل عالی

  • m4
    18 شهریور 1399 | 12:46

    مرسی از نویسنده خوب این رمان……
    خیلی خیلی محشر بود خسته نباشی گلی همه رماناتو خوندم دست مریزاد

  • مریم
    21 شهریور 1399 | 05:07

    لطفا بیا فیلمنامه بنویس این رماناتونن فیلم هاتون چی میشن محشرررر

  • Nazanin
    21 شهریور 1399 | 15:07

    عاااالی بود

  • ???؟؟؟؟
    21 شهریور 1399 | 20:01

    بی نقص و عالی بود……خیلی خندیدم ب خصوص وسطاش…..اخرشم عالی تموم کردی

  • ستوان
    23 شهریور 1399 | 14:47

    بی نقص و خیلی شیک
    خودمونم خیلی شیک وسط رمانت خودمونو خیس میکردیم از پس میخندیدیمヅ

  • 23 شهریور 1399 | 20:04

    از خنده منفجر شدم هر کسیرو ک میشناختم بهش پیشنهاد دادم ن تنها این رمانت بلکه همه رماناتو بخونه
    حرف نداری دخی……خسته نباشی

  • 23 شهریور 1399 | 20:07

    خیلی عالی بود از یه دانشجوی پزشکی بیشتر از اینام انتظار میره خیلی خیلی قشنگ بود رمان آوای چشمانت هم قشنگ بود خسته نباشی …. به امید موفقیت روزافزونت

  • دلنیا
    23 شهریور 1399 | 23:21

    یه عالمه مـــــــــــــاچ تقدیم وجود گوهربارت با این رمانات
    چه قدر زیبا و سنجیده بود ایول

  • کیانا بهمن زاد
    23 شهریور 1399 | 23:35

    از همگی کسانی که رمانای منو پیگیری میکنن و براش وقت میذارن و میخونن تشکر میکنم و آرزوی موفقیت و سلامتی برای خودشونو خانوادشون دارم
    ممنونم از اینهمه کامنت های عالی و انرژی بخشتون خیلی خیلی دوستتون دارم
    یه خبر خوب هم براتون دارم اونم اینه که انشالله به زودی و به لطف ادمینام رمانهای:
    بی پناهان یه دنده
    بی عشق نیمه گمشده
    دو مرد خشن من
    به زودی وارد سایت میشه و یه خبر خوشتر اونم ایکه بعد از ردیف کردن کارهای دانشگاهم جلد دوم برج زهرمار و دختر شیطون بلارو هم شروع به تایپ میکنم

  • ناشناس
    24 شهریور 1399 | 13:22

    محشر بود خسته نباشی✨✨✨
    دلم نیومد برات کامنت نذارم چون خیلی زحمت کشیدی همه رمانات اسپشل ان

  • tavakoli
    24 شهریور 1399 | 21:17

    رمان قشنگی بود . فقط اینجا زده ۳۵۰ صفحست.
    ولی برای من ۳۳۲ صفحه بود!
    بقیه دوستانی هم که خوندن همینطور بوده؟

  • زهرا
    25 شهریور 1399 | 23:36

    عالی

  • فرناز یاری
    26 شهریور 1399 | 12:34

    رمان معرکه ای بود فضاسازی و داستان و ماجراهای اتفاق افتاده توش واقعا عالی بودن طوری ک میتونستم ب خوبی تجسمشون کنم
    چه قدرم بینش خندیدم خسته نباشی

  • گلی
    28 شهریور 1399 | 22:57

    عالیییببی وایییی خدااااااا عاشقشم بهترین رمانه عاشقانه و طنزی بود که خواندم دمت گرم عزیز من قشنگ یادمه وسط یکی از صحنه ها دویدم سمت دستشویی از بس خندیدم هم دلم درد گرفته بود ⁦ʘ‿ʘ⁩⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦(✷‿✷)⁩⁦(๑♡⌓♡๑)⁩⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩⁦(●♡∀♡)⁩⁦(灬º‿º灬)♡⁩⁦(灬º‿º灬)♡⁦⊂(◉‿◉)つ⁩⁦⊂(◉‿◉)つ⁦(/・ω・(-ω-)⁩

  • zahra
    29 شهریور 1399 | 11:12

    عالی بود ♥♥♥
    رمان خیلی خنده داری بود

  • آوا
    30 شهریور 1399 | 02:36

    عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    فوقالعاده بود خیلی باهاش خندیدم مرسی از نویسنده‌ی خوبی♡♡❤❤

  • مونا
    30 شهریور 1399 | 18:25

    خیلی قشنگ بود حسابی خسته نباشی ❤❤❤❤❤❤

  • ♥P♥
    30 شهریور 1399 | 20:05

    وای وای رمانت فوق العاده بود
    میدونی خوبی رمانهای تو چیه ؟خوبیش اینه که متفاوته فرق داره با بقیه رمانا
    ولی باید بگم من هنوز دوتا از رمانتا خوندم ولی اون دوام فوق العاده بود
    دمت جیز دخی

  • مجید
    30 شهریور 1399 | 23:07

    رمان خوبی بود ممنون از نویسنده خوب و توانمندش کتابای دیگه ای هم ک نوشتی خوندم اونام مث این یکی مورد پسند بودن خسته نباشی

  • ناشناس
    31 شهریور 1399 | 12:31

    چه قدر قشنگ بود پس اینهمه تعریف و تمجید الکی نیست حتما بقیه رماناتم میخونم

  • uge
    31 شهریور 1399 | 18:33

    خیلی خندیدم وای خدا چ قدر رمان بامزه ای بود شخصیت آرام خیلی خیلیییی باحال بود

  • aida
    2 مهر 1399 | 23:51

    عالی بودش

  • mk
    4 مهر 1399 | 12:44

    خسته نباشی خیلی جذاب و سرگرم کننده بود همه رماناتو دوست دارم خیلی داستانات جذاب و خاصن منتظر رمان بی پناهان یه دنده و بی عشق نیمه گمشده و دومرد خشن من که انتهای رمانت بهش اشاره کردی هستم معلومه اونام مثل این چهار رمانت معرکن

  • لیانا..حکیمی
    4 مهر 1399 | 12:54

    از رمانای تو باید درس گرفت یه نویسنده اماتور و تازه کار حتما باید رمانا و اثرهای تورو بخونه و درس بگیره قلم توانایی داری منم عینه همه تمام رماناتو خوندم منتظر رمانای دیگتم هستم گل کاشتی

  • نگین
    4 مهر 1399 | 14:24

    خسته نباشی غول رمان الکی که نیست نه تا رمان نوشتی فعلا ک چهارتاشو خوندم منتظر اون پنجتای دیگم ک اخر رمانت قولشو دادی به زودی میاد رو سایت
    حسابی خسته نباشی

  • ناشناس
    4 مهر 1399 | 17:27

    صحنه های طنز رمانت محشر بود حین خوندن همش لبخند رو لبام بود و خیلی وقتا از شدت خنده ریسه میرفتم
    به این میگن رمان طنز افریییییییین

  • diana
    4 مهر 1399 | 19:14

    هرکسی این رمانو نخونه ظرر کرده حتما حتما بخونیدش به همه پیشنهادش میدم خیلی خیلی خیلی محشر بود از همه صحنه ها لذت بردم شخصیت امیر و آرام رمانت چه قدر بامزه بود آرسام مغرور هم که دیگه هوووف….
    خسته نباشییییییییی

  • شیطون
    4 مهر 1399 | 19:27

    بیشتر سبک طنزو میپسندم به خاطر همین خیلی رمان طنز میخونم
    یکی از رمانای طنزی که به همه پیشنهادش میدم همین رمانه واقعا اسپیشله
    رمان عاشقانه کمتر میخونم اما چون طرفدار قلم و سبک داستاناتم بقیه رماناتم دان کردم حتما میخونم
    خسته نباشی بزرگوار

  • جوجو
    4 مهر 1399 | 20:19

    رماناتو خیلی دوست دارم با این یکی میشه دوتا میخوام همه رماناتو بخونم اما خب چون محصلم متاسفانه رماناتو دیر تموم میکنم
    دوتا رمان دیگتم دان کردم حتما میخونمش لطفا تا من اینارو تموم میکنم اون سه تا رمان دیگه ای هم ک بهش اشاره کردی بده بیرون

  • شیدا
    4 مهر 1399 | 22:54

    خیلی خندیدم ایول به رمانت حسابی روحیمون عوض شد تو همه سبکا هنرمندی ایول

  • پاکان
    4 مهر 1399 | 23:06

    طنز و کلکلی بودنش طوری نبود دل ادم و بزنه اما با این وجود خیلی زیاد خندیدم حتی بعضی از صحنه هاشو برای دوستام تعریف میکردم

  • شهاب
    4 مهر 1399 | 23:15

    پیشنهاد یکی از دوستام بود دانش کنم کامنتارم خوندم معلومه رمان جالبیه

  • هلنا میرکی
    4 مهر 1399 | 23:21

    خسته نباشی محشر بود

  • علی غ
    4 مهر 1399 | 23:26

    خسته نباشی منتظر اومدن لینکش بودم تقریبا دو هفته پیش شنیدم ک لینکش اومده انتظارم بیخود نبود مایوس نشدم رمان زیبایی بود

  • بینام….
    4 مهر 1399 | 23:37

    طنز و کلکلی بودنش دوست داشتنی بود ممنون از نویسنده خوبش

  • ادمین
    4 مهر 1399 | 23:59

    سلام خانم بهمن زاد
    توی تلگرام یه چنتا پیام دادم جهت همکاری با سایتمون اما متاسفانه شما سین نکردید لطفا سریعتر جواب بدید
    نویسنده توانمندی هستید و انجمن ما مایله که با شما همکاری کنه

  • علی شمس
    5 مهر 1399 | 17:44

    چی بگم که تکراری نباشه و با بقیه کامنتات متفاوت باشه
    خیلی لذت بردم همه چیزش درست و عالی بود

  • بانو
    5 مهر 1399 | 19:51

    ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤خیلی ممنونم از رمان قشنگت این مدت حالم بد بود با این رمان تو حسابی حالو هوام عوض شد
    بازم طنز بنویس خیلی عالی بود

  • …..
    6 مهر 1399 | 12:41

    رمان بامزه ای بود کیف کردم با صحنه های جذابش ذهن پویایی دارید

  • ناشناس
    6 مهر 1399 | 18:55

    عاللللللللی بود

  • mo….mo
    6 مهر 1399 | 19:38

    سلام….
    یه ماهی میشه که هر رمانی که دادین بیرونو خوندم همه همشو به نویسندگی علاقه زیادی پیدا کردم در کنار خوندن رمانای شما یه چند صفحه منم رمان نوشتم میشه بگید چه طوری میتونم مثل شما اینطوری رمان بنویسم؟
    چه طوری رمانمو ارسال کنم

  • EVAN
    7 مهر 1399 | 12:25

    من رمان رو نخوندم ولی با خوندن خلاصش و قسمتی از رمان فکر میکنم که این رمان داستان منحصر به فردی نداره و کپی برداری از رمان های دیگست این رو میگم چون پنچر کردن لاستیک تو بیشتر رمان های ایرانی اتفاق میوفته و اینکه شخصیت اصلی مذکر داستان همیشه بخاطر این بداخلاقه چون قبلا بهش خیانت شده . اینا اتفاق های واقعا تکراری هستن. بیشتر نویسنده ها قلم طنز خوبی دارند اما اگه در ساختن ماجراهای جدید خلاقیت به خرج بدن رمانشون جذاب خواهد بود

  • M.M
    7 مهر 1399 | 19:21

    عالیه واقعا فوق العاده است از دستش ندید میتونم بگم جزو بهترین رماناییه که خوندم ولی آخرش یکم مشکل داره ولی بازم ارزششو داره که وقتتو براش بزاری

  • النا
    8 مهر 1399 | 18:14

    دست نویسنده خوب این رمان درد نکنه خیلی زیبا و سرگرم کننده بود یه دنیا ممنون

  • محبوب
    9 مهر 1399 | 05:41

    من عاشق شخصیت قوی و سرزنده دختر قصه شدم ،شخصیتی که برخلاف خیلی از رمان‌ها‌ ضعیف و زر زرو نشد ،طنزهای رمان عالی بود ،و به نظرم توی این روزهای سخت زندگی طنز نویسان کم از پیامبر شادی ندارن

  • سیده فاطمه هاشمی
    11 مهر 1399 | 04:24

    من کمی از رمان و خواندم عالی بود

  • A
    13 مهر 1399 | 16:58

    عالـــی بود

  • مبارکه صفرپور
    13 مهر 1399 | 18:09

    سلام وعرض خسته نباشید وآرزوی سلامتی
    رمان بسیار بسیار بسیار……قشنگی بود وبه بهترین وجه ممکن سرگرمم کرد واقعا ممنون که هنرتون رو بدون هیچ پولی توی سایت میگذارید تا مردم بتونن دنلود کنن و بخونن ولذت ببرن.

    یه دنیا سپاسگذارم

  • صبا
    15 مهر 1399 | 10:59

    سلام.رمان واقعا جالب و هیجان انگیزی بود و شروع طوفانی داشت.اما متاسفانه یه سری ایراد داشت.اول اینکه معلوم نشد آرام دختر کی بوده که رستگار بزرگش کرده.دوم اینکه آیا تصادف ارسام ساختگی بود یا نه واقعا غیر عمد بود؟!چرا اول نفر ارمیتا خبردار شد و اون بالای سرش بود؟!اونی که بجای ارسام دفنش کردن کی بود؟!ودر آخر اینکه یهویی چجوری حافظه ارسام برگشت و همه چی یادش اومد!!!اگرم حافظش برگشته باید حداقل همه چیرو واسه آرام تعریف میکرد.این همه رمان و شاخ و برگ دادین ولی متاسفانه آخرش با یه دوست دارم با پایان رسوندید.اما بازم ممنونم از نویسنده.خسته نباشید❤❤❤❤

  • ♥The killer ange♥
    16 مهر 1399 | 06:41

    مثل تمام رمانا اما این رمان کجاش طنزه من طنز ترشو هم سراغ دارم

  • H
    17 مهر 1399 | 20:52

    عالی بود

  • Ati
    24 مهر 1399 | 13:17

    عالی بود

  • نویسنده رمان
    24 مهر 1399 | 19:10

    سلام صبا جان مرسی که رمانو خوندی گلم
    رمان و بادقت نخوندی خانومی
    ارام دختر خوده رستگار بوده اصلا اسمی از اینکه دختر خونده بوده برده نشده پدرش به همسرش(مادر ارام)خیانت میکنه باعث دق دادنش میشه به خاطر همین ارام ازش متنفره
    با دقت میخوندی میفهمیدی کاملا ساختگی بوده و همش نقشه آرمیتا بود که این بلارو سره ارسام بیاره تا تصاحبش کنه
    یکی از ادمای ارمیتا بود که دفن شد
    حافظه ارسام اگه یادت باشه یه علامتی بود که مختص به ارام و ارسام بود قبلش ارام حسابی تلاششو کرد که حافظه ارسام برگرده ولی وقتی دید برنمیگرده در اخر اون علامت و کشید و دنبالشو ارسام ادامه داد که نشون از برگشت حافظش بود چون شب قبلش همه وقایع و حس های خودشو کنار هم چید و به همه واقعیتا پی برد
    مرسی که انقدر دقیق هستی خانومی

  • دانیال….میرکی
    24 مهر 1399 | 19:24

    رمان طنز و خدایی باحالی بود الکی این همه ازش تعریف نکردن
    همه چی قشنگ و دقیق بود بدون هیچ نقصی
    من اوای چشمانت هم خوندم اونم زیبا بود رمان خانم دزدی که ماه شد هم دان کردم بخونم
    منتظر اثار بعدیتون هستیم

  • دل ارام
    26 مهر 1399 | 01:51

    سلام دویست صفحه اول رمان حوصله بر و پیش پا افتاده بود اخرش اشکا مون در اومده بود با سردرگمی و گنگ ماندن به پایان رسید ایکاش اخر داستان رو بیشتر باز میکردین ممنون

  • علیرضا
    29 مهر 1399 | 08:24

    سلام
    چرا میگید پیش پا افتاده بود کامنت الکی نذارید لطفا
    من خودم به شخصه ازش خیلی خوشم اومد اینهمه کامنت عالی داره یکهو یکی کامنت منفی بذاره قشنگ معلومه از روی چه حسی این کارو کرده

  • فائزه قمبری
    29 مهر 1399 | 13:35

    رمان خیلی خنده داری بود دختر خدا قوتاز دست این آرام شیطونه من به جایه آرسام حرص میخوردم
    قشنگ بود ازش خوشم اومد به امید درخشش بیشتر

  • ……
    2 آبان 1399 | 13:24

    سلام خب رمان خوبی بود ولی یه جاهاییش اشکال داشت مثل اینکه آراسام گفت آرام دختر رستگار نبوده ولی دیگه معلوم نشد دختر کیه و چجوری پیش رستگار بوده و اخر داستان هم همینجور چطور تو یه لحظه اون همه چیو یادش اومد اصلا کی وقت داشت بهش فک کنه کاش یه کم بیشتر بازش میکرد اخر داستان رو

  • پوریا
    4 آبان 1399 | 12:17

    سلام و خسته نباشید
    من رمانای زیادی رو خوندم و می تونم بگم رمان شما در حد متوسط بود
    طنزتون خیلی خوب بود من خیلی جاها با رمان خندیدم و واقعا لذت بردم ولی پرش زیاد داشت و نمیشد حس خودمون رو باهاش هماهنگ کنیم
    حرف زدن زیاد داشت رمان باید شرح واقعه رو هم بگه چرا که ما فقط خواننده ایم و باید درک درستی از رمان برای ما شرح داده بشه و بتونیم لمسش کنیم
    روی داستان های ازدواج صوری و اجباری هم کم مانور بزنید چون واقعا دیگه تکراری هستن
    امیدوارم از نظراتم ناراحت نشید
    براتون از صمیم قلب آرزوی قوی تر شدن قلم نوشتن رو دارم

  • هدنا شیخ احمدی
    9 آبان 1399 | 20:03

    خیلی قشنگ بود حسابی سرگرم شدم باهاش خدا قوت عزیزم

  • ناشناس
    9 آبان 1399 | 22:16

    تمام صحنه ها و تمام احساسات توشو دوست داشتم خیلی با رمانت خندیدم حسابی لذت بردم
    رمان پولتو به رخم نکش روهم خوندم اون دیگه محشر بود
    یه دنیا ممنون که سرگرممون میکنی

  • دنیا
    11 آبان 1399 | 12:34

    خیلی بامزه بود کلی بهم خوش گذشت مرسی بابت این رمانت

  • خوب
    14 آبان 1399 | 11:36

    عالی نبود من بیشتر از ۱۰۰تا رمان ظنز خوندم ولی خوب اینم خوب بود

  • ایدا
    17 آبان 1399 | 10:31

    خسته نباشی من که خیلی دوسش داشتم

  • ناشناس
    19 آبان 1399 | 12:31

    عالی بود به نظرم ولی کاش اخرش رو بهنر و بازتر مینوشتی که قابل درک باشه

  • حنا
    19 آبان 1399 | 12:54

    طنزش خوب بود من که خیلی خندیدم ولی قلم رمان زیاد خوب نبود به طوری که من آخرش پشیمون شدم از خوندنش

  • ستایش
    19 آبان 1399 | 20:37

    سلام نویسنده جونی یه دنیا خسته نباشی خیلی قشنگ بود رمانت

  • ناشناس
    20 آبان 1399 | 08:50

    متوسط بود خیلی جاها اضافه گویی داشت، خیلی جاهای رمان داستان رو از دریچه نگاه هر دو شخصیت اصلی میگفتیم ولی آخرش رو فقط از نگاه آرام گفتید که باعث شد پایان داستان خیلی مختصر مفید بشه! وحس خوبی منتقل نکرد!

  • سدنا شکیبی
    21 آبان 1399 | 14:22

    بامزه بود من دوسش داشتم رمانت سلیقه ای بود یعنی هرکسی با سلیقه ای که داره نظر داده و دو دسته شدن
    ب نظرم خنده دار و خوب بود

  • ماندانا
    22 آبان 1399 | 18:01

    وای دختر چه قدر خندیدم با رمانت خسته نباشی دمت گرم بابا خیلی قشنگ بود خیلیییییییییی

  • یلدا❤رمان خون
    23 آبان 1399 | 09:44

    جذاب بود خیلی باهاش کیف کردم و خندیدم خدایی نامردیه یه سریتون میگید زیادی خنده دار نبود منکه به شخصه پسندیدم خسته نباشی

  • محدثه
    23 آبان 1399 | 12:13

    سلام
    ببخشید از کجا میتونم رمان بی پناهان یه دنده و بی عشق نیمه گمشده از خانوم کیانا بهمن زادو دان کنم؟
    ایشون اخر رماناشون بهش اشاره کردن توی سایت هم اسمایی ازش هست اما نه لینک دانلودی داره نه مرجع موصقی برای اینکه این رمان بیرون اومده
    خواهشا جوابمو بدید خیلی دنبالشم
    تا حالا چندجا کامنت گذاشتم کسی جواب نمیده

  • لاله
    23 آبان 1399 | 15:32

    خیلی خوب بود منکه قبولش دارم چون صحنه های قشنگیرو خلق کرده بودی
    اما نسبت به سه رمان قبلیت که باافتخار میگم همشو خوندم یکم خوب نبود اون سه تای دیگت خیلی بهتر بودن به خصوص خانم دزدی که ماه شد

  • بانمک
    23 آبان 1399 | 20:05

    وای خدا فقط اون صحنه که آرام توی اتاق آرسام خراب کاری کرده بودیعنی داشتم از شدت خنده ریسه میرفتم
    خیلی رمان باحالییییی بود خیلی زیاد ایول نویسنده جونی

  • طنز پسند
    23 آبان 1399 | 20:28

    داستان باحال و خنده داری بود صحنه توی شرکت آرسام و مهمونی که گرفته شد اوج داستانت بود خیلی خندیدم
    ممنون که با این رمانت خندرو به روی لبامون آوردی❤

  • ناشناس
    23 آبان 1399 | 22:13

    عالییییییی

    رمانتون آدمو شاد میکنه
    من که همش در حین خوندنش میخندیدم
    ولی آخرش غم انگیز بود
    و ی چیز دیگه اینکه برگشتن حافظه آرسامو خیلی زودوباعجله انگاری نوشته شده

    ولی درکل خوشل بود دلم شاد شد

    شخصیت امیر و آرامو خیلی دوس داشتم

  • ب ط چ
    24 آبان 1399 | 18:46

    خیلیییییییی بامزه بود خیلی قشنگ بود وای عاشقتم دختر

  • پگاه
    24 آبان 1399 | 19:55

    سلام
    عزیزم رمانت عالی بود خیلی باهاش خندیدم فقط کاش یکی فرد دیگه هم به رمانت اضافه میشد که با یاشار بود .
    نظر من اینه که به سری ۲ این رمان هم فکر کنی چون با خوندن رمانت احساس کردم میتونی با موضوع جالب و صد البته طنز تری برج زهرمار و دختر شیطون بلا ۲ رو بنویسی

  • پگاه
    24 آبان 1399 | 20:00

    سلام عزیزم رمانت عالی بود اما کاش به سری دوم هم فکر کنی

  • نویسنده رمان
    25 آبان 1399 | 11:48

    ممنونم بابت این همه کامنت عالی و انرژی بخش
    دوستای عزیزم چون رمان های این سایت طوریه ثبل از اومدن روی سایت ادمین ها مطالعش میکنن و یه سری ویرایش صورت میگیره فکر کنم قسمت اخر رمان من حذف شده بود که توضیح دادم این رمان جلد دوم داره به خاطر همین اخرش یکهویی اونطورق تموم شد
    جلد دوم ترکیبی از طنز و پلیسی هستش

  • النا
    25 آبان 1399 | 14:25

    رمان خیلی یاحالی بود از همه بیشتر صحنه کلکل کردن بین آرام و امیر و اون قسمت که آرام توی اتاق آرسام خراب کاری کرده بودو دوست داشتم
    بعضی از قسمتاش درحال گاز زدن زمین بودم خیلی قشنگ بود خداقوت که خندرو روی لبامون نشوندی

  • mo….mo
    27 آبان 1399 | 15:45

    وای هنوز دارم میخندمچه قدر باحال بود اون صحنه گند زدن آرام تو شرکت آرسام و چندین بار از اول خوندم
    خیلی قشنگ بود باز هم رمان طنز بنویس لطفااااا
    آها درضمن من هرچی میگردم رمان بی پناهان یه دنده رو لینکشو پیدا نمیکنم هنوز منتشر نکردی؟

  • آتنا
    27 آبان 1399 | 17:28

    رمان فوووووووق العاده ای بود عکس شخصیت هاتم خیلی قشنگ بودن
    معلومه هم برای عکس ها و هم برای رمانت خیلی زحمت کشیدی همه رماناتو دوست دارم و بی صبرانه منتظر رمان بی پناهان یه دنده بی عشق نیمه گمشده و دومرد خشن من هستم

  • Ahoooora
    29 آبان 1399 | 13:54

    پس کی این کادر بالای سایت ها میشه “دانلود رمان بی پناهان یه دنده کلیک کنید”

  • شایسته
    1 آذر 1399 | 09:23

    ازت مچکریم که یه همچین لحظات شادیرو برامون خلق کردی

  • ناشناس
    1 آذر 1399 | 17:35

    قلمتونو خیلی دوست دارم به خاطر همین هر رمانی که نوشتیدو خوندم بی صبرانه منتظر آثار بعدیتم☺
    هنوز رمانهای جدیدت منتشر نشده کولاک کرده لطفا زودتر منتشرش کن

  • نرگس
    3 آذر 1399 | 15:10

    خیلی عالی ولی کتابش رو نمیتوانم پیدا کنم بخرم
    ولی خیلی دوسش دارم عشق میکنم وقتی میخونم

  • ali
    3 آذر 1399 | 18:25

    رمان بامزه ای بود تمام طول خوندنش آدم غمی چیزی داشته باشه واقعا فراموش میکنه و توی بحرش فرو میره
    مشتاق بقیه آثارتون هستم
    ممنون…

  • اتنا
    5 آذر 1399 | 02:40

    واییییی هیلی عالی بود .

    ولی میشه بگید اسم فصل دومش چیه ؟؟

    وکی میزاریش بی صبرانه منتظرم

  • ستاره
    5 آذر 1399 | 11:41

    فقط می تونم بگم کاش باز از این رمان ها بنویسید عالی بود

  • تنها
    6 آذر 1399 | 11:52

    سلااااااااام یه دنیا عشق تقدیم بهت با این رمانای محشررررررررری که مینویسی
    من بی صبرانه منتظر رمانای بعدیتم لطفا زودتر بی پناهان یه دندرو منتشر کن همه منتظریم

  • کیانا بهمن زاد
    6 آذر 1399 | 11:58

    دوستای عزیزم رمانهایی که قولشو داده بودم فرستاده شده برای بررسی باور کنید دیگه دست من نیست عزیزان که اینهمه میگید رمان بی پناهان یه دنده چی شد
    من رمانهامو نوشتم الان تقریبا ۵ تا از رمانهام توی لیست بررسی هستش پس لطفا صبور باشید
    ممنون که اینقدر پیگیر هستید❤❤❤

  • الن
    9 آذر 1399 | 10:51

    اگه طولانی تر بو خیلی بهتر میشد مثلا ۲۰۰۰ پارت

  • Hasti
    9 آذر 1399 | 11:05

    توی تمام رمان هایی که خوندم این رمان بی‌نظیر ترین رمانی بود که خوندم لحظه لحظه احساس می‌کردم توی اون فضام و لحضاتی اشک از روی باور می‌ریختم و لحظاتی مثل اینکه داستان برای خودم رخ داده باشه میخندیدم من با این رمان زندگی کردم و به نظرم هیچ حرفی نمیتونه توصیف هنر نویسندگی، نویسنده این رمان رو بیان کنه در آخر فقط دست مریزاد

  • مبین
    11 آذر 1399 | 00:38

    وای خدا عالی بود خانم بهمن زاده عزیز این رمان یکی از شاهکارهای شما بود راستش من اول رمان خانم دزدی که ماه شد رو خوندم و خیلی غمگین شدم فک کردم اینم به پایان تلخ داره ولی این عالی بود سعی کن همه رمان هات اینجوری باشه ولی وسطاش دختر خیلی تحقیر شد

  • مارال
    11 آذر 1399 | 03:32

    رمان عالی بود من خیییلی سخت از رمانی خوشم میاد ولی این اسمش هم جذبت میکنه ممنون از سایت خوبتون و نویسنده این رمان ععععااااااااالللللیییییییی

  • عالی
    12 آذر 1399 | 11:36

    محشررررر بووووود نمیتونم احساساتمو نسبت به قلمت بیان کنم اونقدر مشتاق بقیه رمانهات هستم که همش منتظر اینم رمان جدیدی که بیرون میاد نویسندش تو باشی
    خدایی کیف میکنیم با رمانهات
    این رمانت واقعا عالی و طنز بود خیلی خیلی ممنونم نویسنده توانای عزیز

  • ناشناس
    12 آذر 1399 | 18:47

    خیلی خندیدم واقعا طنز بود آدم یه زن مث آرام داشته باشه هیچ وقت پیر نمیشه
    اون قسمت که امیر اخبار ورزشی و دستورپخت شیرینیرو باهم قاطی کرده بود خیلیییییی خندیدم اینا چه طوری به مغزت رسید دختر

  • Mahdiye .am
    13 آذر 1399 | 13:25

    خیلی قشنگ نوشته بودین و مثل بعضی از رمانا آبکی و چرت و پرت نبود فقط هیجان رمان خیلی کم بود و آخرش خیلی افسانه ای شد اگه هیجانش بیشتر بود و آخرش و واقعی تر تموم میکردین عالی تر میشد

  • نم نم
    13 آذر 1399 | 18:18

    چی بگم جز اینکه حرف نداشت واقعااا عالییی بود خیلی خندیدم ممنون که رایگان رمانهای خوبتو منتشر میکنی و لبخند روی لبامون میاری

  • هوهو
    13 آذر 1399 | 18:25

    خسته نباشی واقعا رمان طنزو محشری بود به نظر من هیچ عیبی توش نبود خیلی با داستاناش کیف کردم

  • ناشناس
    15 آذر 1399 | 15:51

    رمان قشنگ و سرگرم کننده ای بود حتما بخونید
    لطفا بگید چه طوری میتونم رمانهای بی پناهان یه دنده/بی عشق نیمه گمشده و بقیه آثار این نویسندرو دان کنم؟

  • ناشناس
    15 آذر 1399 | 18:51

    صلم
    اونقدر بی صبرانه منتظر رمانهای بعدیتم که توی بعضی از سایت رمانهای دیگه نوشتم که زودتر رمانهاتو پخش کنن
    همه رمانهاتو خوندم داستانهات یه طورین که آدمو مجذوب میکنه تا تهش حتما بره و همه رمانهاتو بخونه این مدت با رمانهای تو سرگرم بودم لطفا بقیه رمانهاشونو منتشر کنید به خصوص بی پناهاااااان یه دندهعععععه

  • یلدا❤رمان خون
    15 آذر 1399 | 19:03

    به نظر من هرکسی که این رمانو میخونه خدا برای شما کلی ثواب مینویسه چون هم سرگرم میشه و هم کلی می خنده
    من این مدت از زمین و آسمون برام بلا میبارید کلی غم و غصه داشتم اتفاقی دیدگاه این رمانو خوندم و از طرفی چون یه رمان ازتون خوندخ بودم اینم دان کردم تا اخرین لحظش میخندیدم
    خدا خیرت بده واقعا دردامو با رمانت فراموش کردم

  • ناشناس
    15 آذر 1399 | 19:16

    خیلی وقت بود منتظر این رمانت بودم کلیییی منتظر بودیم تا بالاخره لینک گذاشته شد
    حالا هم باید کلی منتظر رمان بی پناهان یه دنده باشیم
    خدا شاهده نصف بسته این ماهم فقط صرف گشتن دنبال این رمان شد که وقتی دیدم نیست و هنوز منتشر نشده همش میام سر میزنم ببینم اومد یا نه
    خب ملت منتظرن دیگه لطفا یه کاری بکنید

  • ناشناس
    15 آذر 1399 | 19:42

    همین الان رمانو تموم کردم هنوز به یاد صحنه های رمان به خصوص اون قسمت که آرام توی شرکت خرابکاری کرده بود یا کلکل بین امیر و آرام که آخرس آرام با اون همه زبونش کم آورد دارم میخندم
    دستور پخت کیکی که امیر نوشته بود برای خونوادم خوندم اونام از شدت خنده ریسه میرفتن
    خیلی محشر بود خیلی زیاد ممنونتم

  • ناشناس
    15 آذر 1399 | 20:02

    بیشتر از اینکه دلم برای آرسام فلک زده بسوزه دلم برای کیانای بدبخت میسوزه که زن امیر زبون دراز شد خدایی باید امیرو آرام مال هم میشدن
    قشنگ بور خسته نباشی

  • تنها☺
    15 آذر 1399 | 20:09

    فقط من میشناسمت و خبر دارم که چه قدر سرت شلوقه و حسابی داری درس میخونی حتی اینم میدونم که همش نگران رمانهایی هستی که مردم منتظرشن اما هنوز توسط ادمینت مطالعه نشده
    حتی اینم میدونم که به خاطر درسات خیلی دیر دیر آنلاین میشی و هربار منتظر پخش شدن رمانهایی هستی که همه منتظرشن
    میخوام بگم بهت افتخار میکنم که یه همچین رفیقی دارم که همه عاشق قلمشن خسته نباشی رفیق

  • ناشناس
    16 آذر 1399 | 08:00

    سلام
    وای آره به خدا راست میگن مردیم از پس منتظر رمانهات موندیم لطفا سریعتر منتشرش کن

  • عکس شخصیت ها
    16 آذر 1399 | 08:18

    سلام عزیزان
    کسایی که میخوان عکس شخصیت های این رمانو ببینند به امید خدا به زودی یه کانال میزنم که فقط توش عکس شخصیت هارو میذارم
    و بعد لینک این کانال توسط ادمین زحمت کش سایت رمانکده توی این صفحه قرار میگیره
    اطلاع رسانی درباره این موضوع توی کانال تلگرامی رمانکده منتشر میشه
    و خواهشا فقط از همین سایت این رمانو دان کنید

  • کیانا بهمن زاد
    16 آذر 1399 | 08:22

    درباره رمان بی پناهان یه دنده و بقیه رمانهای دیگم هم عرض کردم عزیزان….دست من نیست رفته توی نوبت حجم کارها زیاده
    مچکرم از همه که اینقدر پیگیر آثار دیگم هستید
    با وجود اینکه خیلی ها منتظر منتشر شدن رمان بی پناهان یه دنده هستن اما پولی روی سایت نمیاد همون رایگان منتشر میشه
    هزینه دانلودشم فقط دعای خیر❤❤❤❤

  • ..
    18 آذر 1399 | 14:54

    رمان قشنگی بود فقط اخرش خیلی بد تموم شد اصلا اینک ارسام چطور متوجه شد و تکلیف بقیع چی شد؟!
    میتونستی قشنگ ترم بنویسی

  • ملودی
    25 آذر 1399 | 04:44

    عالی بود ولی وسطاش که فکر کردم آرسام مرد اینقدر گریه کردم که گوشیه بیچاره پدرش در اومد ولی وقتی آخرش آرسام اومد از خوشحالی اشک ریختم که این دفعه گوشیم به غلت کردن افتاد ولی خلاصه کنم بهترین رمان بود خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عالی بود از نویسندش تشکر فراوان میکنم ‌. ملودی ٬ ۱۳ساله از لاهیجان

  • ناشناس
    28 آذر 1399 | 16:59

    خیلی خیلی قشنگ بود ناز شصتت
    بی صبرانه منتظر بقیه رماناتیم

  • جاوید
    3 دی 1399 | 12:53

    بیشتر باید کار کند روی داستان ،

  • MAYSAM
    3 دی 1399 | 20:29

    وای که چه قدر محشر بوووووووود خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم
    لطفا رمان بی پناهان یه دنده و بقیه رمانهاتو زودتر منتشر کن

  • Shasty_oop
    4 دی 1399 | 20:36

    انقدر بدم میاد از آدمایی که ایراد الکی میگیرن حالا خودشون بلد نیستن دو خط انشا بنویسن میان از رمانی که اینهمه لایک خورده و کلی دیدگاه مثبت داره ایراد میگیرن
    حالم گرفته شد با دیدن این دو دیدگاه منفی
    خانم بهمن زاد خیلی قشنگ بود خداییش هم خنده دار بود هم سرگرم کننده رماناتونو دوست دارم خسته نباشید
    لطفا کامنت الکی هم نذارید حداقل حرمت لبخندایی که روی لباتون اومد بگیرید

  • سارا
    6 دی 1399 | 14:03

    خیلی خشگله عالیه❤❤❤❤

  • narges
    9 دی 1399 | 15:33

    یعنی واقعا عالی بود هر چقدر بگم عالی بازم کم گفتم محشر محشر

  • ♡♤
    9 دی 1399 | 20:17

    قشنگ بود ♡♡♡♡♡♡

  • ناشناس
    10 دی 1399 | 07:37

    صلم
    زیبا بود کسل کننده نبود خیلی خندیدم ازت ممنونم
    بی صبرانه منتظر رمان های جدیدتم چون همه رماناتو خوندم
    به خصوص بی پناهان یه دنده

  • ژاله
    11 دی 1399 | 12:15

    یه دنیا خسته نباشی یه بوس گنده تو فرق سرت❤
    خیلی باهاش خندیدم خواهر بزرگم که رمان طنز دوست نداشت اما عاشق رمان تو شد دارم بقیه رمانهاتو میخونم قلمت روان و تا آخر پرتوان

  • نرگس ب
    11 دی 1399 | 14:40

    سلام من رمانهاتو خوندم قلم شیوایی داری باز هم برامون بنویس ممنونم.

  • اصلان
    13 دی 1399 | 13:28

    قلم خوبی داشت داستان زیبا و همه چیز درست و حساب شده
    رمان پولتو به رخم نکش هم خوندم اون یه چیز دیگه بود خیلی زیبا بود
    الان هم مشغول خوندن رمان خانم دزدی که ماه شد هستم
    همه رمانهاتون حرف نداره خانوم
    منتظر بقیه آثارتون به خصوص بی پناهان یه دنده هستم
    ممنون

  • شیوا
    13 دی 1399 | 15:20

    سلام
    طنز قشنگی داشت…خوب بود میپسندم.

  • ناشناس
    16 دی 1399 | 09:24

    سلام
    طنز رمان محشر بود رخداد های توش خیلی بامزه یود حسابیی روحیمو عوض کرد
    ممنون از نویسنده خوبش

  • ناشناس
    10 بهمن 1399 | 19:35

    شیک و شیوا بود رمانت من خندیدم خیلی زیاد اونقدری که یادمه بعضی صحنه هاش داشتم اشک میریختم و شکممو گرفته بودم
    واقعا محشر بود خیلی خیلی دمت جیز

  • Atèna
    15 بهمن 1399 | 10:59

    نخوندمش ولی به نظرم قشنگ باید باشه فقط امیدوارم تکراری نباشه سبکش

  • Buna
    15 بهمن 1399 | 23:26

    ترجیحا شاید باید این رو با دیدن کامنت دوستی که فرمودن چرا عیب‌های بیخودی گرفته میشه عرض کنم
    اینی که یه نویسنده برای اثرش به هر حال چه خوب چه بد، وقت می‌گذاره هیچ شکی نیست… نوشتن به هیچ عنوان آسون نیست! ولی اگر به رمان‌های در حال تایپ فعلی توی انجمن‌هایی که شاید اینجا درست نباشه بگم، ببینید، متوجه می‌شید که این نسل چقدر می‌تونن از لحاظ قلم پیشرفت کنن… شما الان بدون تاپیکهای آموزشی جسارت نوشتن رو داشتید و این‌ خودش خیلی عالیه! ای رو بدون هیچ اغراق میگم!
    ولی اگر فقط بحث خنده باشه که دوستان لطف کنن جک بخونن! رمان یه منبعی برای فرهنگ‌سازی هستش! اینی که توی نود درصد رمانای گذشته و متاسفانه برخی از رمانای الان داره خودنمایی می‌کنه، کلیشه‌ی جنگ اعصاب دختر و پسر داستانه! انگار دخترا اصلی‌ترین موضوع زندگیشون ازدواجه! انگار فقط باید منتظر یه پسر همه چیز تموم بمونن بیاد کل بندازه و بعدش بادا بادا مبارک!
    این‌ها بیشتر باعث تخریب میشه نه تفریح@.@

  • پوریا
    20 بهمن 1399 | 19:43

    رمانتو دوست داشتم…هم قلمتو هم سبکشو
    عالی بود منتظر بقیه رمان هات هستم همشونو خوندم
    ایول دختر سربلند باشی

  • تنها
    25 بهمن 1399 | 12:54

    خیلی عالی بود واقعا رمان محشری بود به همه پیشنهاد ۱۰۰ درصدی میدم
    خیلیم خوشحالم که رمان بی پناهان یه دنده هم بیرون دادی بالاخره اینهمه انتظارمون به سر اومد
    موفق تر از هر روز دیگت باشی

  • ملودی
    28 بهمن 1399 | 19:28

    هنوز نخوندمش ولی با خوندناین یه تیکه فک کنم رمان باحالی باشه

  • زهرا
    29 بهمن 1399 | 14:59

    رمان برج زهره مار دختر شیطون بلا رو لطفا ب
    فصل دومش رو بزارید خواهش میکنم ادامشو بگید لطفا جواب بدید و میشه بگید چطوری باتون در ارتباط باشم ؟؟؟

  • ناشناس
    29 بهمن 1399 | 22:56

    رمان قشنگی بود ولی سبک نوشتن قوی نداشت

  • نویسنده رمان
    4 اسفند 1399 | 16:33

    سلام زهرا خانوم به امید خدا بعد از منتشر شدن همه رمانهام و تموم کردن رمان”چرخه عشق مجردهای ترکیه”جلد دوم این رمان هم منتشر میشه به زودی قراره کانال عکس شخصیت های همه رمانهامو بزنم اینطوری میتونید باهام در ارتباط باشید اما چون هنوز تایمش معلوم نیست میتونید به این آیدی مراجعه کنید
    writer_81
    از تک تک نظرات انرژی بخشتون کمال سپاسگذاریرو دارم
    اینکه گفتید سبک قوی نداشت چون یه رمانه طنزه و قلمش ساده و دوستانس هر ژانری سبک قلمش متفاوته عزیزم ولی بازهم از نظرت ممنونم

  • جسور
    4 اسفند 1399 | 20:20

    لطفا نظرات الکی خودتونو با کسی درمیون نذارید اصلا حرصم میگیره از رمان کمال لذتو میبرن اینهمه طرفدار داره بعد یکهو یکی بلند میشه میگه سبکش ضعیف بود
    به نظرم چون از نظر قلم از ادبی بودن دور بود و محاوره ای و طنزگونه نوشته شده بود خیلی دوست داشتنی بود من این رمانو به تازگی تموم کردم و الان هم رمان بی پناهان یه دندتو دان کردم دارم میخونم ماشالله نویستده یکی دو تا رمان هم ک نیستی

  • sana df
    8 اسفند 1399 | 15:21

    دوسش داشتم هزار بار هم لایکش کنم بازم کمه
    لطفا جلد دومشو هم بنویس واقعا این رمانت حرف نداشت من به شخصه عاشقش شدم خیلییییی خندیدم

  • ناشناس
    13 اسفند 1399 | 08:59

    عالی بود خانم بهمن زاد خیلی خندیدم ❤❤

  • یاس
    5 فروردین 1400 | 18:16

    تو رو خدا این جلد دومشو سریع بنویس دارم خل میشم این رمان ۱۹ امیه که میخونم ولی با کمال احترام رمان هایه هکر قلب ، درهمسایگی گودزیلاو گناهکار محشرن تو سبک ایناها هم بنویسید لطفا

  • Parina
    8 فروردین 1400 | 14:11

    بسیار رمان عالی بود فقط حیف که توضیحات آخرش کم بود بعضی چیزاش نا گفته موند ولی در کل عالی بود خیلی به حواشیش دقت نکرده بود مثل مدل لباس و آرایشو.. بی صبرانه منتظر جلد دومش هستم خانم بهمن زاده

  • ناشناس
    19 فروردین 1400 | 12:08

    واقعا خانم بهمن زاده رمان هاتون خیلی قشنگه به خصوص این یکی.

  • میشا
    30 فروردین 1400 | 06:21

    عالییی

  • فاطیما
    6 اردیبهشت 1400 | 16:47

    رمان بسیار زیبا و معرکه و جذاب تست

  • sara
    14 اردیبهشت 1400 | 19:30

    awliii mrc babat hmchin roman hy bi naziri
    vli ay kash geld 2 biad zodtar

  • ᶰм ♔
    24 اردیبهشت 1400 | 16:01

    رمانش خیلی خوب بود یعنی این اواخرش که من اشکام مث ابر بهار میریخت ولی کاش یه ذره بیشتر اخرش رو توضیح میدادن که چی شد که یهو ارسام اومد و بغلش کرد اصلا متوجه نشدم

  • Shafaatin
    7 خرداد 1400 | 10:59

    رمان خوبی بود اما کاش پایانش با نابودی آرمیتا تموم میشد

  • تینا
    9 تیر 1400 | 18:18

    عالیه بهترین رُمانح

  • نویسنده رمان
    22 تیر 1400 | 12:14

    سلام عزیزانم
    جلد دوم رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا تکمیل شده منتظر تاییدیه ادمینم هستم تا بیاد رو سایت
    امیدوارم حمایت های لازمو از جلد دومش هم بکنید

  • Maralam
    5 مرداد 1400 | 14:04

    عالی بود خیلی قشنگ بود جلد دومش pdf هم داره کی میزارین میشه خبر بدین

  • AVA
    15 مرداد 1400 | 03:33

    رمان قشنگ و جذابی بود اما آخرش زیاد خوب تموم نشد.چون اون آخر دیگه حرفی از یاشار زده نشد و اشاره ای به اینکه امیر و کیانا فهمیدن اشکان همون ارسام نشد، و اینکه آخرش رضا به ارسام حقیقت و گفت یا خود ارمیتا حقیقت را گفت یا اگه ارسام خودش فهمید داخل یه لحظه که نمیشه حافظش بر گرده باید کمکم با یاد آوری لحظات یادش بیاد و اینکه ارمیتا به سزای کارش برسه،آخرش یهو گفت آرام بغل کرد و تموم شد اگر فقط رمان دو صفحه دیگه ادامه داشت عالی میشد اما بازم دست نویسنده دردنکنه.

  • کیانا بهمن زاد
    21 مرداد 1400 | 16:13

    سلام
    درخواست ارتباط باهامو داده بودید ایدی تلگرام و روبیکامو میذارم جهت نظراتتون حرفی باهام دارید یا حتی جهت همکاری برای نوشتن رمان یا زدن کانال و چیزای دیگه میتونید بهم پیام بدید
    تلگرام:writet_81@
    روبیکا:Dokhy81@
    بیشتر توی روبیکا فعالم توی تل شاید یکم دیر جواب بدم
    دوستتون دارن

  • نویسنده رمان
    21 مرداد 1400 | 16:16

    سلام AVA جان
    نظری ک دادی برام قابل احترامهاما یکم بیشتر دقت کنی گلم رمانم دو جلد داره که جواب سوالایی ک پرسیدی همشون توی جلد دومه
    جالبیش اینجاست لینک جلد دوم توی همین پیج هست اما بازم ی همچین نظری دادی
    جلد دومو بخون میفهمی

  • @maryamsalamati1111@gmail.com
    21 مرداد 1400 | 20:33

    خیلی خوبه:)))
    عالی:)

  • کیانا
    24 مرداد 1400 | 11:34

    من واقعا واقعا عاشق این رمانم جونمو برا شخصیت امیر میدم خیلی بامزه و شوخ بود جاهایی که آرسام و ارام رو حرص میداد دلنشین بودمن بعد از مدت ها با این رمان از ته دلم خندیدم خیلی خوب بود اما ای کاش اخرش اونطوری تموم نمیشد حداقل یکم بیشتر ادامه داشت من الان تو یه حس و حالیم نمیدونم اسمشو هیجان بذارم ناراحتی بذار یا هر چیز دیگه یه جوریم انگار که ناراحتم اخرش طوری تموم شد که من هنوز تو شک موندم و اصلا یه حالیم وقتی فکرشو میکنم که آرسام با اون هیکل و اینها تصادف کرد اما فراموشی گرفت و … یه حالی میشم خلاصه خیلی خوب بود لطفا یکم ادامه دار ترش کنهر کسی هم دوست داره میتونه به خوندش این به سلیقه ی شما مربوطه اما واقعا طنزه و تو این شرایطی کرونا و …. هم سرگرم میشید و هم میخندید من واقعا صحنه هایی که ارسام تصادف کرد و بعدش و … به خدا داشتم گریه میکردم یاشار هم خیلی دوست دارم ولی خب ارسام و به خصوص امیر یه چیز دیگن … وقتی دیدم شخصیتی به اسم کیانا با امیر ازدواج کرده یکم خوشحال شدم گفتم یه هم اسم من داره باهاش ازدواج میکنهاما اوایل داستان اصلا دوست نداشتم ارام با آرسام ازدواج کنه ولی خب از وسطاش این حسو نداشتمبه هر واقعا ممنونم فقط یکم اخرشو اضافه کنید ممنونم خسته نباشی همه چی عالی❤

  • کیانا بهمن زاد
    31 مرداد 1400 | 13:04

    کانال رسمی کیانا بهمن زاد در تلگرام
    https://t.me/joinchat/ghAduVS7EWIxYjdk

    در روبیکا:
    https://rubika.ir/joinc/BBGAGAIF0QDQYFIDTVSAXKZBWPUSOGZM

  • هنگامه
    2 شهریور 1400 | 21:26

    توووووووروووووووو جووووووون هرکییییییی دوست دااااااااااری جلد سومشم بیروووووون بده
    وای خدا حرف نداری نداری نداریییییییی

  • ستی لاو
    9 شهریور 1400 | 12:30

    عالی بود من به هر رمانی نمیگم عالیه اما رمانای شما فراتر از عالی بودنه
    فقط برای رمان گناهکار کامتت گذاشتم شما دومین کسی هستین براتوت کامنت میذارم چون به شخصه عاشق قلمتونم خدا قوت

  • Farzaneh
    20 شهریور 1400 | 11:43

    همه رماناتو خوندم همشوووووووون عالیه خیلی عشقی منتظر بقیه رمانات هستم

  • ..
    24 شهریور 1400 | 22:11

    چرا هرکاری میکنم پی دی افش دانلود نمیشه

  • رها
    28 شهریور 1400 | 04:26

    خیلی قلمشون ضعیف بود و اصلا معلوم نبود چی ب چیه

  • ساناز
    1 مهر 1400 | 12:12

    زیبا بود
    واقعا به یه همچین چیزی نیاز داشتم که حالو هوامو عوض کنه درواقع میشه گفت پنجمین باریه که این رمانو میخونم
    همه رماناتونو خوندم خسته نباشی

  • ناشناس
    9 مهر 1400 | 00:30

    یه سوال برای من اصلا دانلود نمیشه چیکار کنم ؟؟؟

    یه سوال دیگه هم داشتم این داستان واقعیه؟؟

  • نیکا
    9 مهر 1400 | 22:26

    واقعا رمان خیلی زیبا هست ار نویسنده این رمان تشکر میکم

  • کیانا بهمن زاد
    26 مهر 1400 | 15:32

    در پاسخ فرد ناشناس:
    سلام عزیزم میتونی به آیدیم مراجعه کنی تا فایلو برات ارسال کنم
    Writet_81
    در پاسخ سوال دومت هم داستان ساختگیه اما شخصیت مرد و زن داستان یه طورایی واقعیه❤

  • ناشناس
    4 آبان 1400 | 12:28

    سلام عزیزم خسته نباشی خیلی عالیییی بود
    به آقای غلامی و انجمن محترمشان تبریک میگویم که همچین نویسنده توانمندی دارند
    امیدوارم رمان هاتون بین المللی بشن

    • 이아유
      14 تیر 1401 | 14:36

      خیلی رمانتون قشنگه اونجا که گفت ارسام مرده افسردگی گرفتم ولی وقتی فهمیدم جلد دوم داره خیلی خوشحال شدم رمانتون خیلییی قشنگه ممنون

  • فاطمه
    29 آبان 1400 | 15:19

    واقعا عالی بود یکی از بهترین رمان ها بود
    بعضی جاهاش خندیدم و بعضی جاهایش گریه کردم درکل رمان خیلی قشنگی بود من این رمان رو در 3 روز نیم خوندم ❤️

    • ناشناس
      9 آذر 1400 | 19:31

      عالی بود خیلی زیبا بود از بهترین رمانا بود بیشترو خندیدم ولی اخرش گریم گرفت و اخرش خوب تموم شدش

      • Bita
        11 اسفند 1400 | 23:04

        عالی بود خیلی زیبا بود عاشق ای رمانم میشه جلد سومشو هم بنویسی لطفا❤️

        • استقلال
          21 اسفند 1400 | 12:51

          بسیار عالی

        • پریا
          7 شهریور 1401 | 22:56

          خیلی خوب بود من که خیلی خوشم اومد آدم نمی تونه ازش دست بکشه عـــــــــــــــالـــــــی بود

          • ….
            12 مرداد 1402 | 18:53

            عالی بود عالیییی
            خیلی ممنون از رمان خوبت
            کیاناجون ازت خواهش میکنم التماست میکنم فصل سوم رو بنویس خواهش میکنم توروقرآن فصل سوم رو هم بنویس قسمت دادم توروخدا بنویس

      • همتا
        29 مهر 1401 | 22:23

        وای منم دنبال جلد اولش بودم ک خداروشکر از گوگل پیدا کردم چون تو دنیای رمان نبود

  • Taranom
    3 آذر 1400 | 16:54

    من این رمان رو در برنامه ای دنیای رمان دیدم جلد دومش ولی من دنبال جلد اولشم

  • Setayesh shekari
    7 دی 1400 | 18:33

    عالی‌ترین بود پر از هیجان و جالب و قشنگ و یه پایان عالی داشت یه رمان بی نظیر بود حتما پیشنهادش میکنم
    ممنون از نویسنده واقعا قلم و نوشتار زیبایی داریو

  • شهرزاد
    8 اردیبهشت 1401 | 00:36

    قشنگ بوددددد
    ممنون خسته نباشی خانم نویسنده

  • زینب
    21 تیر 1401 | 15:44

    عالییییییی دمت گرم من خیلی رمان هاتو دوست اارم

  • کیانا بهمن زاد
    14 دی 1401 | 17:30

    سلام عزیزان
    https://t.me/novel_kianabahmanzad
    آیدی کانال تلگراممون

  • م
    4 بهمن 1401 | 15:33

    رمان عاللللللیییی واقعا پیشنهاد میکنم بخونینش ممنون از نویسنده این رمان

  • کیانا بهمن زاد
    20 فروردین 1402 | 16:38

    آیدی کانال تلگرام نویسنده:
    https://t.me/novel_kianabahmanzad

    پیج اینستا نویسنده:
    Kiana__bahmanzad

    آیدی کانال روبیکا نویسنده:
    https://rubika.ir/novel_kianabahmanzad

  • ناشناس
    30 مهر 1402 | 13:05

    سلام چرا نمیتونم فصل اول رو دانلود کنم؟!

درباره ما
در میان غبار روزگار، قصه‌هایی ناگفته در انتظار نغمه‌ای دلنشین بودند تا در تار و پود وجودمان ریشه بدوانند و جان تازه‌ای به کالبدمان ببخشند. رمان لند، گویی قافله‌ای از راویان قصه‌گو، این نغمه‌ها را به گوش جانمان می‌رساند و ما را به سفری شگفت‌انگیز در قلمرو بیکران داستان‌ها رهنمون می‌شود. رمان لند، پناهگاهی امن برای عاشقان کتاب و قصه‌خوانان حرفه‌ای است. پس اگر در جستجوی لحظاتی ناب در دنیای خیال و قصه‌های مسحورکننده هستید، به جمع خوانندگان رمان لند بپیوندید و نغمه‌ی دلنشین داستان‌ها را در وجودتان زمزمه کنید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمان لند | دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنزمیباشد.