باران گرفتار پلیس و گرفتار عشق یک طرفهی ممنوعه، اون دختر لجباز و سرکشی هست که با دروغ دوستش فروزان به گرفتاری دچار میشه و ناخواسته بهش تهمت زده میشه و تحت تعقیب پلیسه و باران با تیری که خورده از چنگال قانون فرار میکنه و باید دید آیا زنده میمونه؟ و آیا سرنوشت چه بازی با شخصیت داستان خواهد داشت؟
آدم وقتی کسی رو دوست داره براش میجنگه تا اون رو به دست بیاره، حتی شده زوری تا ثابت کنه که یا مال خودشه یا مال هیچکس… اما آدم وقتی پا درون یه دوستی میذاره که از تهش خبر نداره و نمیدونه چی پیش میاد؟! و گول میخوره و نامردی میبینه، زمین و زمان رو به هم میدوزه تا ثابت کنه بی گناهیش رو… آره اینا همش عدالت. عدالتی که هم عشق درونش بیداد میکنه هم نامردی… مراقب خودمون توی وین دنیای پر از عشق و نامردی باشیم.