من از اون دخترام که وقتی بیدار میشم شیطون میگه آخ آخ باز این بیدار شد
مَن یه دُخــــــترم…
نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن!!
اگه بخوام؛
تمام هویت مردانه ات رو به اتیش می کشم…
_در دو چال گونه ات
_دنیای من جا می شود
_عاشق دنیای خویشم
_لحظه خندیدنت!
_همراهت می آیم تا آخر راه
_و هیچ نمی پرسم هرگز!
_با تو اول کجاست
_با تو آخر کجاست!
رسیدم جلوی در دانشگاه ماشین خوشگلمو توی پارکینگ پارک کردم و پیاده شدم
رفتم توی حیاط دانشگاه که یهو همه نگاه ها روی من برگشت
چرا اینطوری نگاه میکنن؟ تا حالا یه دختر خوشگل و با کمالات ندیدن؟
به شدت معذب بودم ولی کاری نمیتونستم انجام بدم
از جلوی همه که رد میشدم بعضی ها با غیض و بعضیا با حسرت و پسرا با خیرگی نگام میکردن
هن؟ بیاید منو خام خام کنید:/
رسیدم جلوی اتاق مدیری که پدرم توی این سالا جای خودش گذاشته بود
دو تقه به در زدم و وارد شدم
مدیر دانشگاه که اسمش حمیدی بود تا منو دید شناخت و چاپلوسانه گفت: