داریوش سخاوتمند دکتری حاذق و کارکشته که شهره عام و خاص او با توجه به سن کمی که دارد در کل ایران پیچیده است.
او همسر نیکو است. مردی سی و یک سالِ از خانواده با اصل و نسب تهران.
او دکتر قلب و عروق است و خیلی به کارش اهمیت میدهد. برای دیگران بیشتر از خودش ارزش قائل است.
داریوش کنار تخت رو به روی مریض ایستاده بود و گوشیِ پزشکی بر دست داشت و آن را روی قلب بیمار قرار داد. او در بخش بیمارستان داشت پیرزنی را درمان میکرد و به او توصیههای پزشکی میکرد که پرستار جوانی سراسیمه وارد شد و گفت:
– آقای دکتر؟
– چی شده؟
– چرا هر چی شما رو پیج میکنن نمیشنوید؟
– اینجا هم مریض دارم الان میام.
– لطفاً زودتر. مریض اورژانسی داریم.
داریوش گوشی پزشکی را دور گردن نهاد و نگران و با عجله مریض را معاینه کرده و بعد هم همراه پرستار، دوان دوان به سمت مریض اورژانسی رفتند.