من فقط اون حس قشنگی که به همدیگه داشتیم رو میخوام
من هنوز تورو یادمه.
خنده هات…
صدات…
حرفامونو یادمه.
اما تو دیگ نیستی و بینمون چند تا اسمون فاصلس.
کاش بیشتر میموندی…
بیشتر داشتمت.
الان تنها چیزی که ازت دارم یه اتاق پر از عکساته.
عکسایی که باهم انداختیم.
بیا برگردیم به عقب…
به وقتی که خدا هنوز تورو ازم نگرفته بود.
وقتایی که کنارت بودم و تورو زندگی میکردم.
همیشه تمام فکر و قلب و روحم کنار تو بود.
اگه واقعا این شانس رو داشتم که به عقب برگردم.
میرفتم به اون روزی که گفتی دوسم داری.
انقدر توی اون روز میموندم تا همونجا بمیرم.
نویسنده: مرجان جانی اسپلی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی
نگاهم خیره به خط پایان بود.
این آخرین دور بود.
پام رو آروم از رو پدال گاز برداشتم…
خط پایان رو رد کردم و صدای سوت و تشویق طرفدارام تو گوشم پیچید.
ماشین متوقف شده بود،
اما همچنان پشت فرمون، به روبه روم خیره بودم.
به آدمی که شرط بندی رو باخته بود،
نیش خندی زدم و ماشین رو خاموش کردم.
پیاده شدم و به سمت کارلوس راه افتادم.
با دیدنم لبخند زد و چند قدم جلو اومد: پسر ترکوندی…
هر بار میبری.
با صدای بلند ادامه داد: اما نمیدونم یه عده چطور باز به اشتباه شرط بندی میکنن.
با همون نیش خندی که رو لبم بود به سمت کارلوس برگشتم: من دیگه میرم…
تاریخ مسابقه بعدی رو برام بفرست.
یه قدم دیگه جلو اومد و آروم گفت: آرنیک لج نکن.
نمیخوام دشمن تراشی کنی و خودتو به کشتن بدی.
_ هیچکاری نمیتونن کنن، الکی نگرانی.
لینک دانلود خرابه دوباره میره صفخه ی اول
سلام ممنون اطلاع دادین مشکل حل شد
الانه گوشی و بشکنم
چرا دان نمیشه خب ؟؟
برمی گردونه ب سایت دوباره دانلود نمیشه
سلام ممنون اطلاع دادین مشکل حل شد
مرسی دان شد امیدوارم رمان خوبی باشه
سلام . خود نویسنده راضی هستن ؟ یعنی دانلود رمانشون حلاله؟